مهرگان
آنگاه كه سالنماي زرتشتيان روز مهر از ماه مهر را نشان ميدهد ، مهرگاني ديگر از راه ميرسد. مهرگاني از راه ميرسد كه اگرچه امروز تنها يكي از جشنهاي ماهيانه زرتشتيان به شمار ميرود اما ديروز شكوهش با نوروز برابري ميكرد و گسترهي آن به سبب پيوندش با آيين مهر و ميترا از خاور تا باختر اين كرهي خاك را درنورديده بود و صد افسوس كه با تمام اين فر و شكوه در هزار توي تاريخ پرفراز و نشيب اين سرزمين، گرد فراموشي بر رخسار گرفت و امروز تنها اقليتي ديني در داخل و اقليتي قومي در خارج از كشور اين ميراث كهن را نگاهبانند
در سالنماي زرتشتيان هر روز ماه، نامي دارد كه نامهاي دوازده ماه نيز در ميان آنها ديده ميشود و يكي شدن نامهاي روز و ماه جشن گرفته ميشده است. در ميان جشنهاي ماهيانه، دو جشن تيرگان و مهرگان مناسبتي حماسي و ملي دارند و هر دو يادآور نجات و رهايي مردمانند
در تيرگان مرزهاي ايران را كه در پي شكست از توران ميرفت تا به تنگي دل مردمانش شود، پرتاب تيري كه از جان آرش نيرو ميگرفت به فراخي رسانيد. و در مهرگان پايههاي سلطنت ضحاك ماردوش كه ماران شانههايش از مغز جوانان خورش ميكردند ، با فرياد دادخواهي آهنگري كاوه نام لرزيدن گرفت و با افراشته شدن درفش كاوياني و خيزش ايرانيان به رهبري فريدون، ۱۰۰۰ سال ستم و بيداد ضحاك تازي به پايان رسيد
شايد اين كه بيشتر تاريخنويسان بر مردميبودن اين جشن قلم ميزنند، به اين سبب است كه مهرگان يادآور پيروزي بر بيداد و ستم زمانه بوده است. ابوريحان بيروني در التفهيم مينويسد: مهرگان شانزدهمين روز از مهرماه و نامش مهر، اندرين روز آفريدون ظفر يافت بر بيورسب جادو، آنك معروف است به ضحاك و به كوه دماوند بازداشت و روزها كه سپس مهرگان است همه جشنند، بر كردار آنچه از پس نوروز بود
البته از سال ۱۳۰۴ هجري شمسي پنج روز پنجه (خمسه) از پايان سال حذف و شش ماه نخست ، ۳۱ روزه شد و از آن پس روز آغاز جشن مهرگان به دهم مهرماه منتقل شد و تا روز رام ايزد يعني شانزدهم مهرماه ادامه يافت. روز اول را مهرگان عامه و روز واپسين يا شانزدهم مهر را مهرگان خاصه ميناميدند. گزارشهايي نيز وجود دارند كه مهرگان پيش از اين نيز در شش روز يا حتي در ۳۰ روز برگزار ميشده است
پيش از اين گفته شد كه فر و شكوه مهرگان را ميتوان با نوروز سنجيد ، آنچنان كه در آثارالباقيهي بيروني از گفته سلمان فارسي آمده است:ما در عهد زرتشتي بودن ميگفتيم، خداوند براي زينت بندگان خود ياقوت را در نوروز و زبرجد را در مهرگان بيرون آورد و فضل اين دو روز بر روزهاي ديگر مانند فضل ياقوت و زبرجد است بر جواهرهاي ديگر
اما آنچه روشن است، گستره و گوناگوني نوشتههايي كه دربارهي مهرگان و دلايل برگزاري آن آورده شده است به هيچ روي قابل سنجش با نوروز نيست و گويا تاريخنويسان، شاعران و نويسندگان همپيمان گشتهاند تا از پيدايش مهرگان گزارشهاي يكساني ارائه دهند. آنچنان كه بيهقي و بيروني چرايي پيدايش مهرگان را گزارش ميدهند ، اسدي توسي نيز در گرشاسبنامه ميگويد
فريدون فرخ به گرز نبرد ز ضحاك تازي برآورد گرد
چو در برج شاهين شد از خوشه مهر نشست او به شاهي سر ماه مهر
و يا در شاهنامه فردوسي ميخوانيم
فريدون چو شد بر جهان كامگار ندانست جز خويشتن شهريار
به روز خجسته سر مهر ماه به سر برنهاد آن كياني كلاه
كنون يادگارست از او ماه مهر به كوش و به رنج ايچ منماي چهر
پرستيدن مهرگان دين اوست تنآساني و خوردن آيين اوست
همانگونه كه ميدانيم اين يكساننويسي در مورد نوروز وجود ندارد و از همين رو اين پرستش در ذهن جان ميگيرد كه آيا گزارشهاي گوناگوني كه در مورد نوروز بيان شده است و نشان از اهميت آن در بين تمامي اقوام و گروههاي ايراني ميدهد دليل به برتري نوروز بر مهرگان نيست. اينكه پس از چندين هزار سال، نوروز استوار و تنومند در ميان ايرانيان زنده است و مهرگان اينگونه نيست را پژوهشگران چه پاسخي ميدهند؟ شوربختانه نگارنده اين متن نه تنها پاسخي براي پرسش خويش نيافت بلكه به جملاتي برخورد كه نشان از برتري مهرگان بر نوروز در نزد عوام ميداد. براي مثال دكتر محمود روحالاميني به نقل از آثارالباقيه بيروني مينويسد:Â
و برخي مهرگان را بر نوروز برتري دادهاند چنانكه پاييز را بر بهار برتري دادهاند و تكيهگاه ايشان اينست كه اسكندر از ارسطو پرسيد كه كدام يك از اين دو فصل بهتر است؟ ارسطو گفت پادشاها در بهار حشرات و هوام آغاز ميكند كه نشو يابند ودر پاييز آغاز ذهاب آنهاست ، پس پاييز از بهار بهتر است
در هر حال آنچه روشن است و رواست كه گفته شود اينست كه نام نوروز بيشتر از هر جشن ديگري با مهرگان همراه بوده و اين گواه بر آنست كه اين دو جشن حتي اگر همارج و همپايه نبوده باشند ، بزرگترين جشنهاي ايران زمين بودهاند و شايد تنها در اين دو جشن بوده كه ايرانيان سراسر دست از كار و كوشش ميكشيدهاند و به شادي و رامش و آسايش ميپرداختهاند. آنچنان كه فردوسي تنآساني و خوردن را آيين آن ميداند و ميگويد
كنون يادگارست از و ماه مهر به كوش و به رنج ايچ منماي چهر
و حتي بيروني كه به سختكوشي و پركاري نامدار است گويا بايستهي خويش ميداند كه در مهرگان و نوروز بياسايد ، آنگونه كه شهروزي در مورد وي ميگويد
ÂÂ
دست و چشم و فكر او هيچگاه از عمل بازنماند مگر به روز نوروز و مهرگان Â
و اينكه مهرگان و نوروز با واژگان تازيشدهي مهرجان و نيروز وارد زبان و قلمرو فرهنگي كشورهاي مسلمان عربزبان گرديد و امروز در بسياري از اين كشورهاي آسيايي و آفريقايي واژههاي مهرجان به مفهوم فستيوال و جشن كاربرد دارد ، نشانهي ديگري است بر فر و شكوه اين دو
در اين ميان حتي اگر از استورهي كاوه آهنگر كه درفش دادخواهي و ستمستيزي ايرانيان است چشمپوشي كنيم و پيوند مهرگان با ميترا و مهر را هم كه نشان از پيشينهي اين جشن كهن دارد ناديده بگيريم، همزماني آغاز فصل برداشت كشاورزان با مهرگان ، بر مردميبودن اين جشن كهن گواه است و از طرفي اينكه مهرگان آغاز اعتدال پاييزي را نويد ميدهد همانگونه كه نوروز پيامرسان اعتدال بهاري است، اين دو جشن كهن را همانند دو روي سكهي فرهنگ ايران مينماياند. باشد كه مهرگان را بيش از اين گرامي بداريم
نگارش : بابك سلامتي
:برگرفته از
روحالاميني، محمود. آيينها و جشنهاي كهن در ايران امروز
رجبي، پرويز. جشنهاي ايراني
<< Home