Monday, August 02, 2004

[Persian] فعل مجهول

فعل مجهول


بچه‍ها صبحتان بخير ، سلام
درس اول فعل مجهول است
فعل مجهول چيست، ميدانيد؟
نسبت فعل ما به مفعول است

در دهانم زبان چو آويزي
در تهيگاه زنگ مي‍لغزيد
صورت ناساز آنچنان كه مگر
شيشه بر روي سنگ مي‍لغزيد

ساعتي داد آن سخن دادم
حق گفتار را ادا كردم
تا ز اعجاز خود شوم آگاه
ژاله را زان ميان صدا كردم

ژاله از درس من چه فهميدي؟
پاسخ من سكوت بود و سكوت
ده جوابم بده كجا بودي؟
رفته بودي به عالم هپروت؟

خنده دختران و غرش من
ريخت بر فرق ژاله چون باران
ليك او بود غرق حيرت خويش
...

خمشگين، انتقامجو گفتم
بچه‍ها گوش ژاله سنگين است
دختري طعنه زد كه نه جانم
درس در گوش ژاله ياسين است

باز هم خنده‍ها و همهمه‍ها
تند و پي‍گير مي‍رسد به گوش
زير آتشفشان ديده من
ژاله آرام بود و سرد و خموش

رفته تا عمق چشم حيرانم
آن دو ميخ نگاه خيره او
موج زن در دو چشم بي‍گنهش
رازي از روزگار تيره او

آنچه در آن نگاه مي‍خواندم
قصه غصه بود و حرمان بود
ناله‍اي كرد و در سخن آمد
با صدايي كه سخت لرزان بود

« فعل مجهول فعل آن پدريست
كه دلم را ز درد پرخون كرد
خواهرم را به مشت و سيلي كوفت
مادرم را ز خانه بيرون كرد

شب دوش از گرسنگي تا صبح
خواهر شيرخوار من ناليـــد
سوخت از تاب شب برادر من
تا سحر در كنار من ناليـــد

از غم آن دو تن، دو ديده من
اين يكي اشك بود و آن خون بود
مادرم را دگر نمي‍دانم
كه كجا رفت و حال او چون بود»

ناله من به ناله‍اش آميخت
كه غلط بود آنچه من گفتم
درس امروز قصه غم توست
تو بگو، من چرا سخن گفتم

فعل مجهول فعل آن پدريست
كه تورا بي‍گناه مي‍سوزد
آن حريق هوس او بود كه در او
مادري بي‍پناه مي‍سوزد