Sunday, September 12, 2004

شرحي مختصر بر آثاربهرام بيضائي و فيلم سگ كشي قسمت اول

با توجه به نزديك شدن زمان پخش فيلم سگ كشي بد نديدم توضيحي در مورد آثار بهرام بيضائي ومخصوصا فيلم سگ كشي بدم بعد از اكران فيلم سگ كشي در سينماهاي تهران نامه اي به نام "گلرخ كمالي" (نقش اول فيلم كه بازيگري آن بر عهده مژده شمسائي همسر بهرام بيضائي بود) خطاب به بهرام بيضائي در نشريات تهران چاپ شد كه به عقيده من مكمل فيلم سگ كشي بود به عبارتي مژده شمسائي بار ديگر در نقش گلرخ كمالي ظاهر شد ولي نه بر روي پرده سينما بلكه بر روي صفحات نشريات ايران و آخرين سكانس بازي خود را با نوشتن نامه اي كه درفيلم خبر از توقيف آن داده مي شود به پايان برد متاسفانه اين نامه در دسترس نبود تا به نظر دوستان برسانم

beizai


بهرام بيضايي متولد پنجم دي ماه سال 1317 در تهران و داراي تحصيلات ناتمام در رشته ادبيات دانشگاه از تهران مي باشد.
فعاليت نوشتاري را از سال 1338 با نوشتن نقد، تحقيق و مطالب پراكنده درباره تئاتر و سينما در نشريات علم و زندگي، هنر و سينما، گاهنامه ي آرش، مجله موسيقي، كيهان ماه، ماهنامه ي ستاره ي سينما، ويژه ي سينما و تئاتر، كتاب چراغ و ... آغاز كرد كه تا سال 1361 ادامه داشت. تحقيقات ارائه شده توسط وي پس از گذشت نزديك به چهل سال، هنوز از معدود آثار چاپ شده در زمينه هاي مذكور به شمار مي آيند. وي در كنار اين تحقيقات، از همان سال ها نمايشنامه نويسي را شروع كرد، كه بسياري از آنها طي سال هاي بعد علاوه بر كارگرداني توسط خودش، توسط ديگران به روي صحنه برده شد.علاوه بر نمایش نامه فیلمنامه های بسیاری به رشته تحریر در آورده است که هر کدام را که دست داد به روی پرده سینما برد.حاصل کار سینمائی نه فیلم میباشد که عارتند از رگبار،کلاغ، مرگ یزدگرد ،چریکه تارا، شاید وقتی دیگر،باشو غریبه کوچک ،مسافران،سگ کشی

beizaibeizai




بهرام بیضائی که یکی از بهترین نمایش نامه نویسهای چند دهه ی اخیر ایران است ؛ بیش ترین عامل موفقیتش را مدیون بازگشتی آگاهانه به تاریخ مستند و غیر مستند سرزمینش ؛ ایران است. وی با بازخوانی دیگربارهء آثاری چون شاه نامه ی فردوسی ؛ اوستا ؛ منطق الطیر عطار؛ هزار و یک شب و آثار ارزش مندی از این دست و نگاهی امروزی به اسطوره هایی چون آرش کمان گیر ؛ ضحاک ماردوش ؛ سیاووش ؛ رستم و سهراب ؛ گیل گمش ؛ و ترکیب آن ها با امروزیات و دردهای جامعه ، به حق اسطوره هایی جدا از قبلی ها و چه بسا در ردیف آن ها خلق کرده است. این رویکرد امروزی ی او به تاریخ اساطیر ایران باستان چنان با دقت و قدرت هم راه بوده است که کم تر کسی ممکن است آن ها را غیر واقعی و دروغی بپندارد
بازخوانی ی بیضائی از اسطوره ی آرش ؛ و امروزی کردن نیازها و اهداف او با چنان هنرمندی یی صورت گرفته که خواننده پس از خواندن برخوانی ی آرش ؛ شیوه ی زنده گی ی او به روایت بیضائی را می پسندند، و حتی گه گاه از نزدیک شدن به آرش به روایت دیگران پرهیز می کند
این اتفاق برای دیگر اسطوره های بزرگ نیز اتفاق می افتد. زنده گی سیاووش در فیلم نامه سیاووش خوانی دیگرگونه و امروزی و به حق زیباتر است و حقیقی تر می نماید. هم چنین در مورد مرگ یزگرد در نمایش نامه ی مرگ یزگرد او کل تاریخ را با علم به آن به هم می ریزد و به تعریفی نو و متفاوت از مرگ یزدگرد ؛ پادشاه ایرانی می رسد
بیضائی به عمق تاریخ رسیده و آنک رویکرد جدید آن را دریافته و اصولا خاصیت اسطوره را این می داند که هر زمانی خود را با شرایط آن زمان وفق دهد و باز هم به کمک عامه ی مردم بیاید
حتی بازخوانی هایی که بیضائی از وقایع تاریخی – مذهبی هم دارد به نوعی با نگاهی جدید بیش تر به درد این جامعه می خورد تا دیدی کهنه و از رونق افتاده. بیضائی در فیلم نامه ی روز واقعه قصه یی را در موازات حماسه ی کربلا پیش می برد و به بعد جدیدی از عاشورا می رسد. هم چنین در نمایش نامه ی مجلس ضربت زدن که اجازه ی اجرای آن داده نشد ؛ او نگاهی دیگر دارد به زنده گی ی حضرت علی و نزدیکانش؛ هم چنین گوشه چشمی دارد به افکار این روزهای مردم کوچه و بازار در مورد مذهب!
بیضائی اسطوره را قدرتی فرای بشری اما ساخته ی ذهن بشر می داند که هر چند این روزها از آن ها نداریم اما می توانیم با بازگشتی دقیق و نو به اسطوره های قدیم ؛ آن ها را تا امروز جامعه بکشانیم و دردهای امروزی را با اسطوره های دیروزی و به زبان آن ها درمان کنیم
در جای دیگر بیضائی در مورد این که امروزه اسطوره سازی امری ست منتفی؛ می گوید: جامعه ی امروزی ی ایران نیاز به قهرمان و اسطوره دارد؛ کسانی مانند جهان پهلوان تختی و یا دکتر مصدق می توانستند به این اسطوره ها در قطعی دیگر بدل شوند؛ اما نگاه حاکم بر جامعه اجازه به اسطوره سازی نمی دهد ؛ که حتی سعی بر این دارد که گذشته ی اسطوره یی و داستانی ی این کهن بوم هم حذف شود
به هر روی نگاه بهرام بیضائی به گذشته گان نگاهی ست گران بها و پر ارزش که البته زیاد هستند کسانی که می خواهند این نگاه را خاموش کنند

sagkoshi



آخرین اثر سینمایی بیضائی نیز از بازخوانی اسطوره دور نیست اینبار بیضائی سراغ یکی از اسطوره های زن یونان باستان می رود و او را به شکل گلرخ کمالی بازخوانی میکند.فيلم با صداي آژير خطر وصداي انفجار راكتي آغازمي شودتا به بيننده ياد آور شود كه اين اتفاقات در چه فضا وزماني اتفاق مي افتد . در جاي جاي فيلم نمادهائي از دوره جنگ به چشم ميخوردكه بر فضاي نظامي آن سالها تاكيد دارد
برگرفته از نوشته امير حسين بهبهاني نيا واضافاتي از خوشخبر