[Persian]
در زدم و گفت کيست؟ گفتمش ايدوست - دوست
گفت در آن دوست چيست؟ گفتمش ايدوست - دوست
گفت : اگردوستي از چه در آن پوستي؟
دوست که در پوست نيست. گفتمش ايدوست - دوست
گفت : در آن آب وگل ديده ام از دور دل
او به چه اميد زيست گفتمش ايدوست - دوست
گفتمش اينهم دميست گفت : عجب عالميست
ساقي بزم تو کيست گفتمش ايدوست - دوست
در چو برويم گشود جمله بود و نبود
ديدم وديدم يکيست گفتمش ايدوست - دوست.
معيني کرمانشاهي
<< Home