Saturday, July 31, 2004

[Persian]

در زدم و گفت کيست؟ گفتمش ايدوست - دوست

گفت در آن دوست چيست؟ گفتمش ايدوست - دوست

گفت : اگردوستي از چه در آن پوستي؟

دوست که در پوست نيست. گفتمش ايدوست - دوست

گفت : در آن آب وگل ديده ام از دور دل

او به چه اميد زيست گفتمش ايدوست - دوست

گفتمش اينهم دميست گفت : عجب عالميست

ساقي بزم تو کيست گفتمش ايدوست - دوست

در چو برويم گشود جمله بود و نبود

ديدم وديدم يکيست گفتمش ايدوست - دوست.

معيني کرمانشاهي