سيما بينا را بهتر بشناسيم
بي شك براي ما ايرانيهاي مقيم اتاوا كنسرت بزرگ بانوي ترانه وموسيقي محلي ايران همراه با گروه دستان يكي از بزرگترين حوادثی است كه طي چند سال اخير در اين شهراتفاق افتاده است به شرط اينكه اين در بي همتاي موسيقي محلي ايران را بهتر بشناسيم
مناسب ديدم براي شناخت بهتر سيما بينا از نوشته ها و سروده هاي بزرگاني چون فريدون مشيري و سيمين بهبهاني استفاده كنم
آنچه در زير ميبينيد شعري است كه سيمين بهبهاني با خط خوش خود براي سيما بينا سروده است براي شنيدن شعر با صداي خود شاعر اينجا را كليك كنيد
آنچه در زير مي خوانيد شرح زندگي سيما بيناست از زبان فريدون مشيري كه در دوران سخت تنهايي وسكوت سيما بينا نوشته شده است(بر گرفته از سيما بينا).شايد با دانستن رنجي كه اين هنرمندومحقق در راه زنده نگه داشتن و گرد آوري موسيقي محلي ايران متحمل شده است بيشتر پي به ارزش او وهنرش ببريم.
"در يك خانواده اصيل خراساني بدنيا آمده است، پدرش شريف ترين سربازان اين سرزمين است كه با موسيقي هم ازدير باز انس و الفتي عميق داردوبا دقايق اين هنر آشناست.
وقتي دخترش شش هفت ساله شدو پدر صداي خدادادواستعداد درخشان او را آماده پرورش يافت به تربيت ذوق ا همت گماشت،برايش آهنگهائي ساخت،ترانه هائي يادش داد،روز به روز شكفته تر مي شد ده ساله بود كه ترانه هائي را در برنامه كودك راديو مي خواند شايد شما هم شنيده باشيد:بزغاله من،چوپان،ميرزا ماشاالله،خانم ناظم .هرچه بزرگتر شد ،علاوه بر مكتب پدر، در محضر استادان بزرگ موسيقي بفراگرفتن اين هنر پرداخت.
انگار حنجره او، زير وبم ها وتحريرهاي صدايش اختصاصا براي خواندن ترانه هاي محلي و آهنگهاي روستائي خلق شده است.
زنده ياد استاد دوامي دوره كاملي از پرده هاوتصنيف هاي قديمي را به او آموخت وپايان نامه آواز او را به مهر و امضاي خود مسجل كرد.
استاد يگانه احمد عبادي -كه خدايش طول عمر دهد -رديف موسيقي اصيل را به او ياد داد و اين خانم هنرمند هنوز هم از دانش آن استاد فيض مي برد و محضرش را غنيمت مي شمارد.
وقتي تحصيلات دانشگاهي خود را به پايان برد به استخدام وزارت آموزش وپرورش در آمد،معلم شد،نقاشي درس مي داد.
در روزگاري كه بسياري از هنرمندنمايان ستاره هاي كاباره ها مي شوند، من شاهد بودم كه او، درعين نياز چگونه با مناعت طبع و بزرگواري پيشنهاد هاي كاباره داران را ردمي كرد.
مبالغ پيشنهادي براي هر شب آواز در كاباره چندين برابر حقوق ماهانه معلمي او بود اما او حرمت هنر،حرمت خود و خانواده خود را پاس مي داشت، هيچ يك از اين دعوتهاي پر سود را نپذيرفت وتنها به خواندن در راديو ادامه داد.
سالها به بالا بردن سطح هنر و معلومات خود در رشته هاي نقاشي و موسيقي و گرد آوري و ضبط ترانه هاي محلي زادگاه خود خراسان ونقاط ديگر ايران پرداخت وهمچنان معلم باقي ماند تا .... در تحولات تحولات ودگرگوني هاي اخير ستارگان كاباره هاي اينجا به كاباره هاي كشورهاي ديگر رو كردندو اين قناري تنها ماندو خاموش ماند.و آن آواهاي رنگين وترانه هاي دلنشين محلي جاي خود را به بغض هاي گره خورده سپرد.
حقوق معلمي او -شايد به خاطر اينكه نامش در رديف خوانندگان راديو بوده ويا به هر دليل ديگر از همان ابتدا قطع شده است.
در اين مدت، همسر جوانش نيز چشم از جهان فرو بست و او را دراين دنياي پر آشوب تنها گذاشته است و او، اينك با فروش تابلوهائي كه مي كشدوبا تدريس خصوصي معاش خودو دو فرزندش را تامين مي كند.
......
اين چند سطر زبان حال قناري خاموش است.
پرواز آفتاب ونسيم و پرنده را
مي دانم و صفاي دلاويز دشت را
از پشت ميله هاي قفس اما
تنها
پرواز لحظه ها را
افسوس مي خورم
پرواز اين پرنده بي بازگشت را
فريدون مشيري
در يتيم:مرواريد بزرگي است كه يك دانه تنها در صدف باشد (لغت نامه دهخدا)
"
باید به نوشته فریدن مشیری اضافه کرد که :از سال 1993 سیما بینا به فستیوالهای مختلفی در سراسر جهان دعوت شد تا موسیقی وترانه هائی را که در دوران رنج وسکوت با اهتمام فراوان از جای جای ایران وبخصوص خراسان گرد آورده بود به دنیا معرفی کند . امروز ثمره سی سال تلاش سیما بینا با جهانی شدن موسیقی اش به بار نشسته است.
برگرفته از سایت سیما بینا
گرد آورنده: بهرام
<< Home