باورهاي مردم در پندنامه عطار
نويسنده :دكتر مينو فتوره چي
فصلنامه فرهنگ مردم شماره ۶ و ۷
ميراث خبر، سرويس فرهنگ _ تحقيق در چگونگي بهره گيري از فرهنگ و باورهاي مردم در آثار شعرا و نويسندگان، گوشه اي از اوضاع اجتماعي را جلوه گر مي سازد. از اين رو در اين مقاله به تجلي باورهاي مردم در پندنامه عطار پرداخته شده است.
مثنوي پندنامه از ديرباز به نام عطار شهرت يافته است. استاد بديع الزمان فروزانفر اين مثنوي را جزو آثاري شمرده اند كه انتساب قطعي آن به شيخ فريدالدين عطار مورد تامل است. سعيد نفيسي درباره شصت و شش اثر منسوب به عطار تحقيق كرده، سپس آثار اصلي او را ۲ اثر دانسته و پندنامه را در شمار اين آثار آورده است. محمد حسين فروغي نيز در مقاله اي، پس از ذكر ۲ اثر عطار مي نويسد: «پندنامه را سيلوستر دوساسي، از فضلاي فرانسوي، به زبان فرانسه ترجمه و طبع كرده و نسخه آن در دارالخلافه تهران موجود است و در برهان قاطع بر اهميت كار عطار و جلايل آثار آن بزرگوار اشاره شده است. دكتر سيد ضياء الدين سجادي نيز مي نويسد: در انتساب پندنامه به شيخ فريدالدين عطار نبايد ترديد كرد و بايد اين اثر را از او دانست، زيرا بيانش به شيوه سخن اصلي عطار بسيار نزديك است و مطالب آن هم مي تواند از عطار باشد. اين مثنوي آوازه اي جهاني دارد و به زبان هاي تازي، اردو، تركي و هندي ترجمه و شرح شده و همه جا به پندنامه عطار معروف است و اين شهرت را نمي توان از آن سلب كرد. در مقدمه الهي نامه تصحيح فواد رحماني آمده است: عطار آثار زيادي را از خود به جاي گذاشته، ولي صحت انتساب بعضي از كتاب ها به وي جدا مورد ترديد است. علاوه بر تذكرة الاوليا كه به نثر بسيار شيوا و دلپذير نوشته شده، هفت منظومه مسلما از اوست: الهي نامه، منطق الطير، مصيبت نامه، مختارنامه، پندنامه، خسرونامه و ديوان اشعار. ريپكا و اته هم در تاريخ ادبيات خود از پندنامه عطار نام برده اند.
پندنامه منظومه اي اخلاقي است با حدود هزار بيت. اين منظومه با حمد خدا و نعت پيامبر (ص) آغاز مي گردد، و پس از بيان فضايل ائمه دين و مناجات حضرت حق، به ترتيبي خاص به بيان مباحثي چون مخالفت با نفس اماره، فوايد خاموشي، عمل خالص، اصل ايمان، سيرت پادشاهان، حسن خلق، مهلكات، اهل سعادت، سبب عافيت، ترك خودآرايي و خودستايي، مذمت خشم و غضب و بسياري موارد ديگر مي پردازد.
در اين مثنوي بيش از هر چيز به اخلاق حسنه، انجام فرايض ديني، دوري از اخلاق و رفتار ناپسند چون غيبت و ريا و دروغگويي و حسد و دنياپرستي و كبر و غرور توصيه شده است. پندنامه عطار از ديرباز همانند گلستان سعدي در مدارس كشورهاي همجوار چون مدارس عثماني و هند تدريس مي شده است و نسخه هاي متعدد چاپي و خطي آن در كتابخانه هاي جهان وجود دارد. زبان پندنامه از جهاتي چند، بسيار ساده و قابل فهم است و در جاي جاي اين اثر ارزشمند اخلاقي، نشانه هايي از فرهنگ و باورهاي خاص توده مردم، در قالب پند و اندرز و به صورت جمله هاي احكام آميز متجلي مي گردد. باورها و اعتقادات عاميانه اي چون احترام به چراغ، حرمت نان، بيان آن چه، روزي را كم و زياد مي كند يا آن چه سبب طول عمر يا كاستن آن مي شود، يا ذكر برخي شياطين و موجودات و همي در پندنامه خودنمايي مي كند.
آن چه در متن زير مي آيد، برخي باورهاي ياد شده در اين مثنوي، همراه با شواهدي از منابع ديگر، به منظور تقويت شواهد مورد نظر است.
? به نام خواندن پدر و مادر، موجب خشم خداست:
گر بخواني باب و مامت را به نام نعمت حق بر تو مي گردد حرام
? پاك كردن صورت با لباس، روزي را كم مي كند:
گر به دامن پاك سازي روي خويش روزيت كم گردد اي درويش بيش
تار عنكبوت در خانه، موجب فقر است:
دور كن از خانه تار عنكبوت باشد اندر ماندنش نقصان قوت
* تار عنكبوت بند ساعت شيطان است.
* تار عنكبوت در سقف اتاق، موجب فقر است.
* در خانه اي كه تار عنكبوت باشد، شيطان هم شريك مي شود.
تار عنكبوت را در خانه گذاشتن، موجب فقر و پريشاني مي شود.
? ترس از دشمن، عمر را كوتاه مي كند:
پنجم آمد ترس و بيم از دشمنان عمر را اين ها همي دارد زيان
هر كه او از دشمنان ترسان بود كار او هر لحظه ديگر سان بود
تكيه بر در خانه و در آستان در نشستن، روزي را كم مي كند:
اي پسر بر آستان در مشين كم شود روزي ز كرداري چنين
تكيه كم كن نيز بر پهلوي در باش دايم از چنين خصلت به در
* اگر كسي در آستانه در اتاق بايستد و به چارچوب تكيه كند، در آن خانه دعوا راه مي افتد. هر كس توي درگاه بنشيند به تهمت ناحق گرفتار مي شود. بايد قبل از نشستن، كف دو دست را به دو طرف درگاه زد و بوسيد.
* چنباتمه توي درگاه بنشينند، بهتان خواهند خورد، براي رفع آن بايد به در طرف خود تف انداخت.
اگر كسي ميان درگاه بايستد و دست هايش را به دو طرف در بگذارد دعوا مي شود. براي اين كه دعوا نشود بايد دست هايش را سه بار به هم بزند.
* اگر كسي در آستانه اتاق بنشيند، به او تهمت مي زنند.
جارو كردن خانه در شب، و خاكروبه نهادن زير در خوب نيست:
شب مزن جاروب هرگز خانه در خاكروبه هم منه در زير در
* شب نبايد جارو كرد و موقع ريختن آب داغ يا آتش، بلافاصله بايد گفت: «بسم الله الرحمن الرحيم»، تا از انتقام اجنه در امان ماند.
* شب نبايد خانه را جارو كرد، نحسي بار مي آورد. مخصوصا اگر شب جمعه اتاق يا خانه را جارو كنند، شيطان مي آيد و بركت خانه را مي برد. اگر احيانا كسي مجبور باشد شب خانه يا اتاق را جارو كند، بايد بگويد: «خانه عروسي را جارو مي كنم» و خاكروبه يا آشغالي را هم كه از روفتن خانه به دست مي آيد بايد زير فرش بريزد، يا در گوشه اتاق كپه كند و صبح بردارد و بيرون بريزد.
* غروب نبايد جاروب كرد، چون خانه برچيده مي شود.
چراغ را با پف كردن نبايد خاموش كرد:
نيك نبود گر كشي از دم چراغ ره مده دود چراغ اندر دماغ
فتيله چراغ را بايد پايين كشيد تا خودش خاموش شود هر گاه پف بكنند، عمر را كوتاه مي كند (بستن جلوي دهان را در آتشكده به ياد مي آورد، براي اين كه آتش آلوده نشود).
* سابقا شمع را با پف كردن خاموش نمي كردند، زيرا اين كار بديمن به شمار مي رفت. براي خاموش كردن شمع ابزار كوچكي به كار مي بردند به نام «گل گير» كه شبيه قيچي بود و با اين آلت، فتيله را مي گرفتند و خاموش مي كردند.
چراغ را هرگز نبايد پف كرد، بلكه بايد فتيله آن را پايين كشيد. پف كردن چراغ، سبب نكبت و تيره روزي و كوتاهي عمر مي شود، زيرا چراغ آدم را نفرين مي كند و مي گويد: «الهي همان طور كه مرا خاموش كردي، چراغ عمرت خاموش شود!». به همين دليل است كه در سر سفره عقد، پس از جاري ساختن صيغه نكاح و پايان يافتن مجلس، هرگز لاله ها و شمع هاي درون سفره را پف نمي كنند، بلكه فتيله شمع ها را لاي دو لنگه كفش يا گل قرار داده، مي فشارند تا خاموش شود.
? حرمت به پيران در جواني، موجب عزت در پيري مي شود:
در جواني دار پيران را عزيز تا عزيز ديگران باشي تو نيز
? خلال كردن دندان با هر چوب، فقر مي آورد:
گر به هر چوبي كني دندان خلال بينوا گردي و افتي در وبال
خميازه و قي كار شيطان است:
خميازه فعل شيطان است و قي اي پسر ايمن مباش از مكر وي
* رو به روي كسي نبايد خميازه كشيد، چون براي آن شخص بدبختي مي آورد. براي رفع آن بايد به پشت كسي كه خميازه كشيده است بزنند و به بالا نگاه كنند.
? خواب آخر روز و پيش از شام خوب نيست:
آخر روزت نكو نبود مقام پيش تر از شام خواب آمد حرام
? خواب زياد فقر مي آورد:
فاقه آرد خواب بسيار اي پسر خواب كم كن باش بيدار اي پسر
خود را برهنه خواب ديدن، نشان كم شدن روزي است:
هر كه در شب خواب عريان مي كند در نصيب خويش نقصان مي كند
* اگر كسي در خواب، خويشتن را برهنه ببيند، اندر مساجد و بازارها و جاي هايي كه برهنه شدن عادت نباشد، دلالت كند بر فضيحت و زوال جاه و منصب، به خصوص كه شخص، اهل منصب يا زني باشد.
برهنگي در خواب، محنت و رسوايي است.
? دروغگو، كم روزي است:
كم شود روزي زگفتار دروغ در سخن كذاب را نبود فروغ
دست زير چانه زدن بدبختي مي آورد:
دست را كم زن تو در زير زنخ نزد اهل علم سرد آمد چو يخ
* دست زير چانه زدن بدبختي مي آورد، چنباتمه نشستن نكبت مي آورد.
دوختن لباس بر تن خوب نيست:
جامه را بر تن نشايد دوختن بايد از مردان ادب آموختن
* اگر بخواهند دگمه لباسي را بدوزند و يا روي آن لباس وصله اي بزنند، بايد آن لباس را از تن خود بيرون بياورند، والا به تهمت ناحق گرفتار مي شوند. در اين حال اگر بخواهند لباس را به تن خود نگاه دارند، بايد در تمام مدتي كه سوزن به لباس زده مي شود، چيزي به دندان بگيرند.
* دوختن لباسي كه به تن اشخاص است، موجب فقر است.
* كسي كه لباس تن خود را بدوزد، بايد در آن مدت يك تكه از لباسش را به دندان بگيرد.
شانه ديگران را نبايد به ريش زد:
كم زن اندر ريش شانه مشترك آن كه خاص آن تو باشد خوشترك
* نظير: اگر كسي شانه ديگري را به سرش بزند، بين آنها سردي توليد مي شود و از چشم او مي افتد.
شب نبايد در آينه نگريست:
شب در آيينه نظر كردن خطاست روز اگر بيني تو روي خود رواست
* شب در آينه نگاه كردن، سبب پريشاني كارها مي شود.
شب در آينه نگاه كردن رنگ زردي مي آورد.
شب تو در آيينه نگاه مكن روز خود چون شب سياه مكن
شب در آيينه گر كني تو نظر مي شوي خوار در ميان بشر
زني كه شب در آينه نگاه كند، هوو سرش مي آيد، مگر اين كه آينه را سه بار دور چراغ بگرداند. اگر كسي هنگام شب، خودش را در آيينه نگاه كند، ديوانه خواهد شد.
* شب در آينه نگاه كردن كراهت دارد، پريشاني يا رنگ زردي مي آورد:
شب مكن در آيينه نظر مي شوي خوار در ميان بشر
اگر كسي بخواهد شب در آينه نظر كند، بايد قبلا آينه را روي لوله چراغ نگاه دارد و سه دور بچرخاند تا شعله چراغ، سطح آينه را زرد و كدر كند. هر كس شب در آينه نگاه كند، ديوانه خواهد شد.
* شب شانه كردن مو و در آينه نگاه كردن، پريشاني مي آورد.
شب در آيينه نگاه مكن روز خود هم چون شب سياه مكن
معروف است كه يوسف، شب در آينه نگاه كرده بود و به اين جهت هفت سال در زندان بود.
شب نبايد در خانه تنها ماند:
خانه گر تنها و تاريكت بود مونسي بايد كه نزديكت بود
* موجودات وهمي، در زندگي مردم همواره حضور دارند و با نيروي فوق قدرت بشري، بر زندگي آدمي استيلا پيدا مي كنند. با اين ترتيب در باورهاي عوام، جن ها تاريكي را دوست دارند، از اين رو مستراح ها، چاه ها و گرمابه ها (كه هم تاريك است و هم گرم)، جايگاه اجنه به شمار مي رود.
* از نزديكي هاي شب تا صبحدم، احتياط هاي لازم عليه اجنه افزوده مي شود. به هنگام غروب، زن چراغ خانه را خودش بايد روشن بكند و اگر بخواهند از اتاق روشن به جاي تاريك يا زيرزمين بروند، براي دورن كردن اجنه، عبرت عربي (آيات قرآني) بخوانند مانند: بسم الله الرحمن الرحيم و يا لا حول و لا قوة الا بالله.
* جن ها همه جا و به طور دايم وول مي زنند و بيشتر مايه وحشتند. به همين سبب نبايد موقع خوردن و خوابيدن، به خصوص در يك اتاق سفيد رنگ و هنگام سفر تنها بود.
* تنها خوابيدن، تنها خودن و تنها سفر كردن بد است.
? صله رحم، عمر را زياد مي كند:
رو به پرسيدن بر خويشان خويش تا كه گردد مدت عمر تو بيش
هر كه گرداند ز خويشاوند رو بي گمان نقصان پذيرد عمر او
هر كه او ترك اقارب مي كند جسم خود قوت عقارب مي كند
عطسه پي در پي كار شيطان است:
عطسه مردم چه بگذشت از يكي باشد آن از فعل شيطان بي شكي
* عوام قاعده اي دارند كه سخت بدان معتقد و پايبند هستند، و در گذشته حتي خواص هم رعايت اين قاعده را مي كردند. به اين ترتيب كه وقتي عازم رفتن به جايي يا انجام كاري بودند و عطسه مي كردند، ناگزير از رفتن پاي مي كشيدند، يا از انجام مقصود دست باز مي داشتند و به كلي ترك آن كار مي كردند و اگر شتاب بسيار داشتند هفت صلوات مي فرستادند و دنبال مقصود مي رفتند.
اگر احيانا عطسه اي مي كردند و پس از چند دقيقه عطسه ديگري مي كردند، مي گفتند: جخت يا جخد آمد و دنبال كار خود مي رفتند. در حقيقت عطسه اول جنبه ممانعت، و عطسه دوم جنبه اجازت و رخصت داشت.
* به عقيده خاخام ها، تا روزگار يعقوب (ع)، عطسه با مرگ حتمي همراه بود. در روزگار يعقوب رسم شد كه به هر كسي كه عطسه مي كرد مي گفتند: براي شما زندگي خوشي آرزو مي كنم، و از آن پس عطسه ديگر سبب مرگ نشد.
غول ها دور از مردم زندگي مي كنند:
اي پسر با ياد حق مشغول باش وز خلايق دور همچون غول باش
* مشهورترين شياطين، غول است و گويند كسي كه سفر كند و شب ها در بيابان تنها باشد، متعرض او شود و خواهد كه او را هلاك كند. و گويند كه چون شياطين استراق سمع كنند، باري تعالي ايشان را دفع كند به شب، بعضي بسوزند و بعضي به دريا افتند و نهنگ شوند و بعضي در بيابان ها غول شوند.
? معصيت، رزق و روزي را كم مي كند:
تا نكاهد روزيت در روزگار معصيت كم كن به عالم زينهار
هر كه رو در فسق و در عصيان كند ايزد اندر رزق او نقصان كند
مهمان روزي خود را مي آورد و گناه ميزبان را مي برد:
ميهمان روزي به خود مي آورد پس گناه ميزبان را مي برد
* مهمان هديه خداست و به هر خانه اي وارد شود وجودش ميمنت است و بركت به خانه مي آورد، و وقتي هم برود، بلا را با خود به خارج از خانه خواهد بد. خراساني ها در اين باب افسانه اي دارند و حكايت مي كنند كه: روزي ميهماني به كلبه محقر مرد روشندلي وارد شد. آن مردم مقدم او را گرامي داشت و با وجود تنگدستي، صميمانه از وي پذيرايي كرد و آنچه داشت در طبق اخلاص نهاد و براي او آورد. ميهمان با دلي شاد و خرسند از او خداحافظي كرد و رفت، ولي همين كه قدم از خانه بيرون گذاشت، صاحبخانه از پست سر مشاهده كرد كه مشتي مار و عقرب و رتيبل به او چسبيده اند. وحشت زده به دنبال او روان شد. چون اندكي راه پيمودند و به بيابان رسيدند، ديد كه جانوران گزنده، همه از بدن او به زمين ريختند و هر يك به گوشه اي گريختند و در لابه لاي سنگ ها و بوته هاي صحرايي پنهان شدند. دانست كه آنچه ميهمان با خود برده و در بيابان ريخته، درد و بلاهاي خانه او بوده است. پس خدا را شكر كرد و به خانه بازگشت.
مهمان نواز از همه پيش مي افتد:
تا شوي پيش از همه در روزگار دست بر نان و نمك بگشاده دار
* شب جمعه اگر مهمان بيايد خير و بركت مي آورد، و اگر برود خير و بركت را مي برد.
مهمان حبيب خداست.
* مهمان هر كه، در خانه هر چه.
مهمان هديه خداست.
مهمان هر كه باشد، در خانه هر چه باشد.
نان پاره از گدايان خريدن و انداختن ريزه هاي نان بر زمين، روزي را كم مي كند:
ريزه نان را ميفكن زير پاي گر همي خواهي تو نعمت از خداي
از گدايان پاره هاي نان مخر زانكه مي آرد فقيري اي پسر
* اگر كسي خرده هاي نان ميان كوچه را جمع بكند بچه اش نمي ميرد.
نان بركت خداست، نبايد به زمين بيافتد. اگر افتاد بايد آن را برداشت و در شكاف ديوار محفوظ كرد، وگرنه قحطي مي شود.
* شب نبايد سفره را تكان داد و خرده هاي نان را نبايد بيرون ريخت، بركت سفره از ميان مي رود.
* حرمت نان بر همه كس واجب است. هر گاه كسي تكه ناني روي زمين ببيند، بايد آن را بردارد و ببوسد و در شكاف ديوار يا سوراخي بگذارد، تا نان در زير دست و پا نماند.
نگاه كردن به مرده، عمر را كوتاه مي كند:
هر كه او بر مرده اندازد نظر عمر او بي شك بكاهد اي پسر
* نظير: اگر زن حامله به جنازه نگاه كند، چشم بچه اش شور مي شود.
? نياز در پيري، غريبي و غم و غصه عمر را كوتاه مي كند:
عمر مردم را بكاهد پنج چيز ياد دارش چون شنيدي اي عزيز
شد يكي زان پنج در پيري نياز پس غريبي وانگهي رنج دراز
? نيكي كردن، سبب طولاني شدن عمر مي شود:
تا شود عمرت زياده در جهان رو نكويي كن نكويي در نهان
فهرست منابع
۱ _ اميني، امير قلي؛ فرهنگ عوام با تفسير امثال و اصطلاحات زبان پارسي، اصفهان: انتشارات دانشگاه اصفهان، ۱۳۵۳.
۲ _ سايه در خورشيد، مجموعه مقالات كنگره جهاني بزرگداشت عطار، نيشابور، آيات، مهر ۱۳۷۴.
۳ _ شكورزاده، ابراهيم؛ عقايد و رسوم مردم خراسان، تهران: سروش، چاپ دوم، ۱۳۶۳.
۴ _ طاهريا، محمدعلي؛ ترانه ها و فولكلورهاي دامغان، نشريه اداره آموزش و پرورش شهرستان دامغان، ۱۳۴۴.
۵ _ عطار نيشابوري؛ الهي نامه، تصحيح فؤاد رحماني، تهران: زوار، ۱۳۵۱.
۶ _ همو، پندنامه، تصحيح و تحشيه سيلوستر دوساسي، ترجمه ع. روح بخشان، تهران: اساطير، ۱۳۷۳.
۷ _ فروزانفر، بديع الزمان؛ شرح احوال و نقد و تحليل آثار شيخ فريدالدين محمد عطار نيشابوري، تهران، دهخدا، چاپ دوم، بهمن ۱۳۵۳.
۸ _ ماسه، هانري؛ معتقدات و آداب ايراني، ترجمه مهدي روشن ضمير، تبريز: موسسه تاريخ و فرهنگ ايران، ۱۳۵۷ _ ۱۳۵۵.
۹ _ نفيسي، سعيد؛ جستجو در احوال و آثار عطار، تهران: اقبال، ۱۳۲۰.
۱۰ _ هدايت، صداق؛ فرهنگ عاميانه مردم ايران، گردآورنده جهانگير هدايت، تهران: نشر چشمه، چاپ دوم، پاييز ۱۳۷۸.
http://www.chn.ir/showarticle.asp?no=256
Quoted By Prince Ali
<< Home