خانه دوست كجاست؟
در فلق بود كه پرسيد سوار خانه دوست كجاست؟
آسمان مكثي كرد
رهگذر شاخه نوري كه به لب داشت
به تاريكي شن ها بخشيد
و به انگشت نشان داد سپيداري و گفت
***
نرسيده به درخت
كوچه باغي است كه از خواب خدا سبز تر است
و درآن عشق به اندازه پرهاي صداقت آبي است
مي روي تا نه آن كوچه كه او پشت بلوغ، سر بدر مي آورد
پس به سمت گل تنهايي مي پيچي
دو قدم مانده به گل
پاي فواره جاويد اساطير زمين مي ماني
و ترا ترسي شفاف فرا مي گيرد
در صميميت سيال فضا، خش خشي مي شنوي
***
كودكي مي بيني
رفته از كاج بلندي بالا، جوجه بردارد از لانه نور
و از او مي پرسي
خانه دوست كجاست
آسمان مكثي كرد
رهگذر شاخه نوري كه به لب داشت
به تاريكي شن ها بخشيد
و به انگشت نشان داد سپيداري و گفت
***
نرسيده به درخت
كوچه باغي است كه از خواب خدا سبز تر است
و درآن عشق به اندازه پرهاي صداقت آبي است
مي روي تا نه آن كوچه كه او پشت بلوغ، سر بدر مي آورد
پس به سمت گل تنهايي مي پيچي
دو قدم مانده به گل
پاي فواره جاويد اساطير زمين مي ماني
و ترا ترسي شفاف فرا مي گيرد
در صميميت سيال فضا، خش خشي مي شنوي
***
كودكي مي بيني
رفته از كاج بلندي بالا، جوجه بردارد از لانه نور
و از او مي پرسي
خانه دوست كجاست
Address
“Where is the friend’s house?”
Horseman asked by twilight and,
The sky paused.
The passerby presented sands, the branch of light that he had in mouth
And pointed to a poplar tree and said:
“Before reaching the tree,
There is a garden alley that is greener than God’s sleep
And in it, love is as blue as the feathers of honesty.
Go to the end of the alley which stops at the back of adolescence.
Then turn to the flower of loneliness,
Two steps short of reaching the flower,
Stay by the fountain of eternal myth of earth
And you feel a transparent fear.
And in the fluid sincerity of the air, you will hear a scratch:
You will see a child
Who has gone up the pine tree, to grab a bird from the nest of light
And you ask him
Where the friend’s house is.”
Translated by Mahvash Shahegh
Photo by Abbas Kiarostami
Sara
<< Home